روزها فرا میرسند و میگذرند، لحظهها به خاموشی میگرایند و دیگر برنمیگردند، عمر همچون قطرهای که در برابر اشعههای آفتاب قرار گرفته باشد، رو به نابودی است و ما بیخبر از همه چیز.
میخواهم بیابم آن ملک الموتی که همه از او گریزانند و او به دنبال همه، میخواهم او را بیابم و آن روح فرومایهی خود را مشتاقانه به او هدیه نمایم، اصلاً اگر روحی در قالب بدن بی احساس من باقی مانده باشد!
بعد از مرگم چه خواهد شد؟
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل